زندگی

آرامشی که دنبالشم

و هر روز ازم دورتر میشه.

+ آرامشی که بشه با تو ازش حرف زد...

ابان

+ آبان

+ آفرینش

+ آرامش

+ آناهید

+ آزیتا

+ آسنا

اوووم

آخرین پناه لاکه...

رحیم آباد

بالاخره جهان جوری چرخید که روز تولدم

پیش بابامم.

جهان نشانه ها

چند روز قبل به یه قسمت از رودخانه وسط شهر

که حالت مرداب شده بود نگاه میکردم و لک لکی که

جا مونده بود از هم دسته هاش و تو اون اب پرسه میزد تنهایی

یهو یاد نیلوفر و مرداب افتادم.

یاد یه فیلمی افتادم که دختره میره جایی و فردی که تو اون معبد

یا جای مقدس بود بهش میگه تو مثل نیلوفر آبی میمونی

می تونی حتی تو شرایط بد زندگی گلی باشی وسط همه مرداب.

++ جالب بود یهو کامنتی دیدم تو وبلاگ با همین اسم.

جهان متصل ما.

اگر

++ روزی از این حال بیرون بیام

یادم نمیره که هیچکیو نداشتم.

راه

+++ اگر کوتاه کردن مو نبود...

حتما زن ها دق می کردند.

تنها

++ مثل سرمای مرگ...

تصویر ذهنی

++ من هر چیو که میبینم یه تصویر ذهنی پشتش دارم...

مثلا پشت زیک منو یاد یه مرد چاق صورت رشتی میندازه...

با کلاه پوستی قهوه ای و کاپشن قهوه ای که پیش یه ویترین

کوچیک خیابونی داره پشت زیک میفروشه...

احتمالا یه تصویر ذهنی از بچگیه...

تو مسیر کلاچای...

مهمان ناخوانده

+ تپش قلب مهمان ناخوانده ای که به لطف درگیری های اخیر دچارش شدم...